...

سلام
امیدوارم همه خوانندگان قبلی وبلاگ من ( خصوصی ترین خاطرات من) این کامنت رو بخوانند ( خانمی عزیز که الان ریش و قیچی وبلاگ من دست توست لطفا این کامنت رو توی یک پست جدید بذار بی زحمت )
اول: عذر می خوام. شرمنده ام به دلیل بی خبر رها کردن وبلاگ. شرمنده همه هستم و جدا کاری از دستم برنمی آید برای جبران این خطا. انتظار بخشش از شما انتظار زیادی است . می دانم.
دوم: من حالم خوبه ( زیادی خوبم! ) . محمد هم خوبه. زن وبچه هایش هم خوبند. ( خداروشکر )
سوم: وبلاگ را پنج شنبه ای حذف کردم که ویران و درمانده بودم. ولی حرکتم یک حرکت حسی و عاطفی نبود. دلیل حذف وبلاگ را – اجازه بدهید که – بماند پیش من و پروردگارم.
چهارم: دلم برای وبلاگم تنگ شده. دلم برای نوشتن تنگ شده ( من مرض نوشتن دارم آخه) . دلم می خواست از روزهایم برایتان می نوستم ...از روزهای گرم تابستان امسال...از محمد...خودم...و شما حرص می خوردید که محمد چرا هیچ کاری نمی کنه و چرا اینقدر ذلیله !
پنجم: پشیمان نیستم. برای یکی از دوستان با ایمیل توضیح دادم که هر روز چطور موقع تایپ کردن دستم می لرزید و دلم تاپ تاپ می زد که " مریم فردای روزگار چه جوری می خواهی جواب خدا را بدهی " ...
راستش دوست نداشتم مروج این نوع رابطه باشم...اشاعه دهنده و توجیه کننده این جور رابطه باشم. شرایط زندگی من – به دلیل شرایط بدو تولدم – خاص بود و هست ولی این مطلب احتمالا لابلای خاطراتم گم می شود و خواننده فراموش می کند . این جور رابطه ها – حتی هنوز هم – برای من قابل هضم و پذیرش نیست و هیچ توجیهی مقبولش نمی کند ولی عملا داشتم این مدل رابطه را با توضیح و تشریح فراوان می نوشتم و می نوشتم و ... گاهی – میانه راه – فکر می کردم برگردم و همه پست ها را رمز دار بنویسم که به نظرم کار صحیحی نمی آمد ( و نمی آید) . بدترین لحظه ها و سخترین روزهای وبلاگ نویسی من وقتی بود که می دیدم کامنتی دارم با این وصف: " سلام مریم خانم. من با اینکه چند روز دیگر کنکور دارم بی وقفه دارم وبلاگ شما را می خوانم..." اینجور کامنتها آتشم می زدند...خیلی از خوانندگان من حتی دبیرستانی بودند. واقعا نمی توانستم خودم را ببخشم.
البته این مساله دلیل حذف وبلاگ نبود ولی الان دیگه همچین عذاب وجدانی ندارم.
ششم: شاید وقتی دیگر...شاید وبلاگی دیگر....
هفتم: تا آن وقت این ای میل شخصی من است: maryam.afrs@gmail.com
هشتم: در پناه حق باشید و باز هم پوزش من را بپذیرید.
مریم.

نظرات 53 + ارسال نظر
ehsan دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:50 ب.ظ http://www.thelife.blogsky.com

سلام دوستم
خوبی ؟
هنوزم می نویسی !؟
2 سال پیش کامنت می دادم ی بار هم به وبلاگم سر زدی
چه خبرا ؟
داشتم کامنت های وبلاگ رو می خوندم کامنت تو رو هم دیدم اومدم اینجا یادم اومد
امیدوارم زندگی به کام باشه عزیزم

اعظم و محمد دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:41 ب.ظ http://mysighe.blog.com/

سلام.
ما تازه شروع کردیم به نوشتن خاطراتمون از ازدواج موقت با هم. خوشحال می شم از این به بعد به هم سر بزنیم و با خاطرات زندگی هم آشنا بشیم.

پاتوق دخترا پنج‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 02:02 ب.ظ http://forgrils.blogfa.com

- نام کاربری بلاگفا تون رو بنویسین.

2- من میام وبتون نوشته هاتون رو بخونم ببینم چه جور نویسنده ای هستین.

3-اگه نوشته هاتون رو خوندم ،پسندیدم،،،،براتون کد یا کلمه ی عبور میفرستم .

4- نگران نباشین،،،،،،،اگه نپسندیدم چشم به راه نمی مونین بهتون بازم می کامنتم می گم که نشد نویسنده شین.

حالا بازم اگه از نوشته هاتون تو وبم راضی نبودم یا شما فعال نبودین اون موقع بازم نویسنده نیستید.در ضمن شما باید دختر باشین چون اینجا پاتوق دختراست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد