با عرض معذرت

دوستان ببخشید!  من نمیدونستم تایید نظرات بصورت پیش فرضه! 

من نه هکر وبلاگ مریم عزیز هستم نه خودش. وقتی دیدم هرکاری میکنم وبلاگ شناسایی نمیشه دوباره ساختمش که ببینم با همون نام ساخته میشه یا نه.. که متاسفانه شد و مطمئن شدم وبلاگ مریم حذف شده. 

 

ای کاش از خودت خبر بدی مریم جون. حداقل ایمیلت رو بذار برام.   

 

(ن.م)(دوقلو) ! 

 

_

دوستانی که تمایل دارند خصوصی پیام بدهند کنار صفحه نوشته شده "تماس با من" از اون قسمت استفاده کنند لطفا........ کامنتها تاییدی نیست و بمحض فرستادن نمایش داده میشه

نظرات 19 + ارسال نظر
لیلا چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:32 ب.ظ

سلام باران جان
من هم خیلی نگرانم . البته شاید درگیر محمد هستش
نمیدونم چرا وبلاگش حذف شد
امیدوارم هرچه زودتر خبری ازش بشه

فرشته پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:10 ق.ظ

اوووووووووووووووووووووووووووف........کفم برید
یعنی میشه مریم این ۵۴ تا کامنتو تحویل نگیره...........مگه میشه خودش حذف کرده باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟مریم واسه خواننده هاش خیلی ارزش قایل بود که.................
مریممممممممممممممممممممممممممممممممم

فرشته پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 ق.ظ

راستی باران خانوم نامردی نداریما.اگه یافتیش میاریش اینجا ما هم ببینیما.......................

سوگند پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ق.ظ

اگه مریم به هر دلیلی این جا رو حذف کرده دوست نداشته رد و نشانی از خودش بزاره. شاید کسی اونو پیدا کرده که نباید ... اون وقت با این همه کامنتی که مریم مریم توش فراوونه و حتی نوشتن شاید با محمد مشکل داره کارش گیر پیدا کنه. لطفا کامنت ها رو پاک کنید و هرجا اسم مریم هست. شاید براش با درست کردن اینجا مشکل ایجاد شه.

hidra پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ق.ظ

با نظر سوگند موافقم. چون من پیداش کردم و مریم در رفت از همه علاقمندان به مریم خانم عذر میخوام

فرشته پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ق.ظ

اگه هم اینطور باشه می تونست برای اخرین بار خداحافظی کنه.................چه حرفا......مگه مریم ۳۰ یا سی هست............واقعا.........
تو همون تهران یه عالمه مریم هست که با یه عالمه محمد اشناست..........ماشاالله اسمشونم زیاده...............

فرشته پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:29 ق.ظ

اینجا همه به فکره خودشوننا............

پری سا پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:49 ب.ظ

مریم جان این وب مال خودت بود و هرکاری که میخاستی میتونستی باهاش بکنی
به هر دلیلی...

اما رسمش نبود بی خداحافظی بری...

هرجاهستی امیدوارم موفق باشی...

باران جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:12 ب.ظ http://baran-sara52.blogfa.com/

حیف خدا کنه که مریم خانم برگرده به خودشون گفته بودم که این جا روخیلی دوست دارم اخه این چه کاری بودکه کردیید باران خانم

نویسنده جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:11 ب.ظ

جاااااااااااااااااااااااااااااان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سوگل جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ب.ظ http://sogol-90.blogfa.com

مریم میدونم که خودت میای و کامنتها رو میخونی! خواستم بگم به هر دلیلی که اینجا رو حذف کنی منطقی یا غیر منطقی، این رسمش نبود که بی خداحافظی بری! میتونستی یه پست بذاری و سربسته علت رو توضیح بدی یا اگه هم نمیخواستی چیزی بگی لااقل یه خبری از خودت میدادی! یه بلاگر در قبال خواننده هاش مسووله .

سمیرا جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 ب.ظ http://seraphic.blogsky.com/

مریم عزیزم...
من هر روز به بلاگت سر میزدم... اما دیگه تو رو ندارم...
خواهش میکنم برگرد...

... شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:23 ق.ظ


نمی تونم باور کنم !!!!!!
نه رفتن مریم رو نه !
این که ..........


مسخره است بیشتر از اونی که فکرشم کرد ..
یا این مریم خانوم یه دورغگو بود و داستانش زاده ی ذهنش بوده !و همه سرکار بودیم و یا اینکه ..........


هر چی هست من که کلا داستانش رو به طور کامل باور نکرده بودم .. حالا هم شکم به دروغ بودن حرفاش بیشتر شد !!!!!!!!!!!!!!!!!!

مینا-دفتر خاطرات شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:17 ق.ظ

من فکر کنم خودش حذف کرده. حتما یه اتفاقی براش افتاده...!
حیف شد. من شدید پیگیر زندگیش بودم.
امیدوارم راه درستی رو انتخاب کنه

مریم شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:44 ق.ظ

سلام
امیدوارم همه خوانندگان قبلی وبلاگ من ( خصوصی ترین خاطرات من) این کامنت رو بخوانند ( خانمی عزیز که الان ریش و قیچی وبلاگ من دست توست لطفا این کامنت رو توی یک پست جدید بذار بی زحمت )
اول: عذر می خوام. شرمنده ام به دلیل بی خبر رها کردن وبلاگ. شرمنده همه هستم و جدا کاری از دستم برنمی آید برای جبران این خطا. انتظار بخشش از شما انتظار زیادی است . می دانم.
دوم: من حالم خوبه ( زیادی خوبم! ) . محمد هم خوبه. زن وبچه هایش هم خوبند. ( خداروشکر )
سوم: وبلاگ را پنج شنبه ای حذف کردم که ویران و درمانده بودم. ولی حرکتم یک حرکت حسی و عاطفی نبود. دلیل حذف وبلاگ را – اجازه بدهید که – بماند پیش من و پروردگارم.
چهارم: دلم برای وبلاگم تنگ شده. دلم برای نوشتن تنگ شده ( من مرض نوشتن دارم آخه) . دلم می خواست از روزهایم برایتان می نوستم ...از روزهای گرم تابستان امسال...از محمد...خودم...و شما حرص می خوردید که محمد چرا هیچ کاری نمی کنه و چرا اینقدر ذلیله !
پنجم: پشیمان نیستم. برای یکی از دوستان با ایمیل توضیح دادم که هر روز چطور موقع تایپ کردن دستم می لرزید و دلم تاپ تاپ می زد که " مریم فردای روزگار چه جوری می خواهی جواب خدا را بدهی " ...
راستش دوست نداشتم مروج این نوع رابطه باشم...اشاعه دهنده و توجیه کننده این جور رابطه باشم. شرایط زندگی من – به دلیل شرایط بدو تولدم – خاص بود و هست ولی این مطلب احتمالا لابلای خاطراتم گم می شود و خواننده فراموش می کند . این جور رابطه ها – حتی هنوز هم – برای من قابل هضم و پذیرش نیست و هیچ توجیهی مقبولش نمی کند ولی عملا داشتم این مدل رابطه را با توضیح و تشریح فراوان می نوشتم و می نوشتم و ... گاهی – میانه راه – فکر می کردم برگردم و همه پست ها را رمز دار بنویسم که به نظرم کار صحیحی نمی آمد ( و نمی آید) . بدترین لحظه ها و سخترین روزهای وبلاگ نویسی من وقتی بود که می دیدم کامنتی دارم با این وصف: " سلام مریم خانم. من با اینکه چند روز دیگر کنکور دارم بی وقفه دارم وبلاگ شما را می خوانم..." اینجور کامنتها آتشم می زدند...خیلی از خوانندگان من حتی دبیرستانی بودند. واقعا نمی توانستم خودم را ببخشم.
البته این مساله دلیل حذف وبلاگ نبود ولی الان دیگه همچین عذاب وجدانی ندارم.
ششم: شاید وقتی دیگر...شاید وبلاگی دیگر....
هفتم: تا آن وقت این ای میل شخصی من است: maryam.afrs@gmail.com
هشتم: در پناه حق باشید و باز هم پوزش من را بپذیرید.
مریم.

hidra شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:21 ب.ظ

مرسی مریمی که بالاخره طلوع کردی عزیزم!! ولی کاش ادامه میدادی . حتی اگه قرار میشد با رمز بیایم و بخونیم. راستی وبلاگ بعدی رو کی و کجا میذاری و ما چطوری بفهمیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

رالف شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ب.ظ

هههههههههههههههههههههههههه وای نکنه کامنت منو میگی؟ x_x
که گفتم چند روز دیگه کنکور دارم ولی دلم نمیاد نیام وبلاگتو نخونم؟ :-ss تو به من گفتی برو سر درسهات بعد کنکور بیا من قول میدم خلاصه اتفاقات رو برات ایمیل کنم.منم بهت سر نزدم تااااااااابعد کنکور و وقتی اومدم دیگه وبلاگت نبود.یعنی به خاطر حرف من وبلاگتو حذف کردی؟:((
باور کن من منظوری نداشتم.
من هر روز میومدم اینجا سر میزدم چون این خانومه که این وبلاگو زده اسمشو ننوشته من گفتم شاید خودتی.ولی حالا که کامنتتو دیدم خیلی شکستم. سر نماز هم دعا کردم واقعا اگه یه درصد به خاطر حرف من ته دلت لرزیده و وبلاگو حذف کردی خدا منو امسال هم دانشگاه قبول نکنه. باور کن من دیگه اصلا دنبالت نمیگردم دیگه هم به اینجا سر نمی زنم.اگه مشکل فقط شرایط و سن منه باور کن من دیگه نمیام دنبال آدرس جدیدت.قسم می خورم.از لحظه ایی که این پنجره رو می بندم دیگه هیچ وقت هیچ وقت برنگردم. من میدونم وبلاگت چقدر خواننده داشت و میدیدم چقدر همه روزهای زندگیتو دنبال میکنن. گذشته از اون من تجربه شو دارم وقتی کسی نیست که باهاش دردو دل کنی نوشتن چقد آدمو راحت میکنه. این پنجره رو می بندم به امید روزی که تصمیمت رو عوض کنی.

نویسنده یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ق.ظ

وایییییییییییییییییییی مریم جونم اولین کلمه پستت رو که خوندم قلبم ایستاد. قربونت برم که اومدی عزیز دلممممممممممممممممممممم

سمیرا یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ق.ظ http://seraphic.blogsky.com/

مریم عزیزم...
ممنون که از خودت خبری دادی...
حتما صلاح دونستی که بلاگتو حذف کردی...
ٌWish U all the best
در پناه حق باشی همیشه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد